تیکه ای ازبهشت قسمت1

باعرض سلام خدمت شما دوستداران گل و گیاه.

چند روز پیش که به اتفاق پدر و مادرم از خانه ی پدر بزرگم برمیگشتیم ناگهان مامانم گفت یک لحظه بایستید بابام ماشین را متوقف کرد مامانم پیاده شد متعجب شدموسریع میخ شدم ببینم مامانم چرا پیاده شده اخه مامانم خیلی حساسه به گرما و تازه لباس مناسب هم برتن نداشت خلاصه مامانم پیاده شد من هم پشت سرش مثل تیرپیاده شدم تا الان توی شهرما (ماهشهر)همچین فضای سبز باحالی ندیده بودم (اخه شهر ما خیلی هوا گرم است و گرمای سوزان و زمین شوری داره)

پرورش دادن گل و گیاه توی ای شهر نوعی معجزه است اون هم این نمونه از گل ها مثل گل مریم-اختر-زنبق و.....

که خیلی خیلی مراقبت خاص می خواهد اون هم توی دمای 50درجه به بالامامانم چند لحظه به اطراف نگاه کرد بعد برگشت

به بابام گفت هم ناراحتم هم خوشحال بابام بهش گفت بالاخره ناراحتییاخوشحال؟!

مادرم گفت:خوشحالم برای اینکه توی شهر خودم همچین فضای سبزی می بینم و امیدوار شدم می توانم همچین گیاهی را هم من در باغچه خانه مان بکارم ناراحت شدم برای اینکه من نباید شهروند نمونه انتخاب می شدم (اخه مامانم امسال شهروند نمونه شد از طرف شهرداری جاداره در اینجا بگم که مامانم در باغ خونمون انواع درختای نارنج--توت-پرتقال-انجیر و زرد الود را پرورش میدهد و نزدیک 100گل روز و حتی درخچه ی کاملیا دارد )اون روز گذشت مادرم چند بار به اون پارک سرزد و فهمید که کسانی که این همه زحمت کشیده اند وبا عشق و علاقه به کاشت و نگهداری اونجا همت گماشته اند چه کسانی هستند .اقای اسدی و برادر ایشان که زحمت زیادی کشیدن امید داریم از مسئولان که قدر کسانی که واقعا با تمام وجود برای ابادی این شهر زحمت می کشند را بدونند چون این چند وجب خاک مال همست و اکسیژنی که تولید می شود رو همه استشمام می کنند من و خانواده خودمان به نوبه ی خود از ایشان و برادر عزیزشان که زحمت زیادی می کشند تشکر می کنیم در ذیل مختصر بیوگرافی از اقای اسدی رو نوشته ام تا شاید این انسانهای زحمت کش و دلسوز را بهتر بشناسیم.

منتظر قسمت های بعدی تیکه ای ازبهشت باشید

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.